بزرگ ترين فضيلت فاطمه(س)
نوشته شده توسط : feraghat90

مناسبت های خاصّ
دقیق و مستند بدانیم.

ادامه مطلب ....   http://feraghat90.blogfa.com/post-1054.aspx

درك مقام والاي حضرت فاطمه(س) جز براي اندكي از انسان هاي معصوم(ع) امكان پذير نيست؛ چرا كه نسبت غيرمعصوم به معصوم (ع) همانند نسبت فرشتگان با حضرت آدم(ع) پس از تعليم اسماي الهي است. از اين رو فرشتگان و غيرفرشتگان در ساحت قدس الهي از جمله ابليس از جنيان گاه حتي به اعتراض و نقد مي پردازند و به خدا نيز ايراد مي گيرند كه چرا بايد بر آدم(ع) سجده و اطاعت و خلافت برند و او را به عنوان خليفه الهي بپذيرند؟ مگر حضرت آدم(ع) چه چيزي دارد كه شايسته سجده اطاعت و خلافت ازسوي ماسوي الله حتي فرشتگان ساحت قدس و مقربان درگاه الهي است؟ حتي اگر افرادي چون حضرت آدم(ع) بخواهند حقيقت دارايي خود را نشان دهند، مخاطب، ظرفيت درك آن را ندارد؛ چرا كه تناسبي ميان دوطرف نيست تا به درك و فهم آن دارايي برسد و از همين رو تنها مي تواند اخباري از حقيقت خود داشته باشد و هم چنان حقيقت او بر آنان پوشيده است. بهترين راه شناخت، بيانات اخباري حضرات معصوم(ع) است تا با استفاده از آن، تصوري ذهني و علم حصولي از حقيقت آنان داشته باشيم؛ هرچند كه اين علم حصولي هرگز نمي تواند جايگزين علم حضوري شود و ما را با حقيقت ايشان آشنا سازد.نويسنده در اين مطلب كوشيده است تا با بهره گيري از اخبار معصومان(ع) گوشه اي از حقيقت فاطمي(س) را به عنوان تصوري ذهني و علم حصولي براساس آموزه هاي وحياني قرآن، بيان كند.
حقيقت نهان فاطمه(س) بر غيرمعصوم
در علوم عقلاني اين معنا به اثبات رسيده كه تناسب ميان دو چيز مي بايست وجود داشته باشد تا بتوانند درك متقابلي از يكديگر داشته باشند. همچنين در اين علوم به اثبات رسيده كه هرگونه ارتباط بايد با توجه به اصل تناسب باشد؛ چرا كه در صورت فقدان تناسب هيچ گونه ارتباط و درك متقابلي تحقق نمي يابد. به عنوان نمونه انسان ها در صورتي كه از تناسب هم سطحي در ادراك و شعور برخوردار نباشند، نمي توانند با هم ارتباط برقرار كنند. تناسب همانند زبان مشترك است كه امكان ارتباط را فراهم مي آورد. گاه مي شود دونفر هم زبان نيز مي توانند با هم ارتباط برقرار كنند، زيرا درك مشتركي از واژگان، اصطلاحات و مفاهيم يك جمله و گزاره ندارند و سطوح علمي و ادراكي آنان متفاوت است. حال درنظر بگيريد كه ميان دو موجودي كه هيچ سنخيت و تناسبي با هم ندارند، مي خواهد مثلا ارتباط كلامي و زباني برقرار شود؛ مثلا انساني بخواهد با جانور يا گياه و يا سنگي ارتباط كلامي برقرار كند و با او سخن بگويد.پس تنها زماني امكان درك متقابل و ارتباط مستقيم و كلامي مي تواند ميان دوچيز برقرار شود كه تناسب و سنخيت در ميان آنها وجود داشته باشد.خداوند گزارش مي كند كه فرشتگان مقرب درگاه الهي با آن كه در مرتبه عالي فهم و ادراك بودند و به سبب همين مرتبه عالي عقل و شعور به تسبيح و تقديس الهي مشغول بودند (بقره آيه 30) ازدرك حقيقت حضرت آدم(ع) عاجز و ناتوان بودند و نمي توانستند مقام خلافت او را بپذيرند؛ زيرا بر اين باور بودند كه خليفه مي بايست داراي صفات و ويژگي مستخلف عنه باشد تا بتواند مسئوليت ها و وظايف او را به عهده گيرد و به درستي از عهده همان كاري برآيد كه مستخلف عنه انجام مي دهد. پس اگر مستخلف عنه اشتغال به ربوبيت دارد، مي بايست خليفه داراي صفاتي باشد كه اين ربوبيت را به عهده گيرد و در نقش پروردگاري از جانب خدا ظهور يابد.هنگامي كه خداوند همه صفات خويش را در آدمي به جعل تعليم كل الاسماء (بقره، آيه31) قرار داد و به يك معنا حضرت آدم(ع)، متاله شد و صفاتي الهي در خود يافت، چون اين حقيقت بر فرشتگان مقرب الهي پوشيده و نهان مانده بود، خداوند حقيقت اسماء را به فرشتگان نشان داد و از آنان خواست آنچه از اسماي الهي بر او عرضه شده را نام ببرند و اطلاعاتي را در اين باره براساس آنچه ديده اند و بر او عرضه شده بازگو كنند، اما از آن جايي كه هيچ سنخيت و تناسبي ميان اسماء عرضه شده و فرشتگان نبود، آنان حتي به علم حصولي و تصور ذهني نتوانستند آنچه دارايي حضرت آدم(ع) است بشناسند و درك كنند و بيان نمايند. از اين رو به صراحت اعلام ناتواني و عجز مي كنند و دايره علم حصولي و حضوري خود را همان چيزي مي دانند كه از سوي خداوند به ايشان داده شده است.
در حقيقت فرشتگان مقرب الهي پس از آزموني بزرگ در مي يابند كه چيزي كه حضرت آدم(ع) دارد بيرون از دسترس آنان است و حتي آنان به آن، علم اليقين ندارند چه رسد كه به علم حضوري در مرتبه عين اليقين يا حق اليقين از آن برسند و آن را در خود به عنوان يك دارايي داشته باشند. بنابراين فرشتگان پس از اعلان ناتواني از درك و فهم حقيقت دارايي هاي حضرت آدم(ع) پي به جايگاه او برده و خلافت وي را مي پذيرند و آدم را به عنوان متاله و داراي صفات خدايي پذيرفته و بر او سجده خلافت مي برند و مظهريت او را در ربوبيت به سجده اطاعت از خليفه به نمايش مي گذارند.
در اين گزارش به خوبي روشن شده است كه تا ميان دو چيز سنخيت و تناسب نباشد، نمي تواند درك و فهم درست و ارتباط حقيقي برقرار شود و نهايت امكان ارتباطي و ادراكي كه مي توان براي دو چيز نامتناسب يافت، همان تصور ذهني و علم حصولي است كه بيانگر تنها گوشه اي از حقيقت آن چيز است.
خداوند در آيات بعدي گزارش مي كند كه حضرت آدم(ع) از سوي خداوند مأموريت مي يابد براي نشان دادن مقامات از جمله خدايي بودن خود، گزارشي اجمالي در قالب اخبار و انباء به آنان بدهد و حقايق اسمايي و صفات الهي موجود در حقيقت ذات خود را بيان كند. (بقره، آيه33)
پس از اخبار و انباء حضرت آدم(ع)، آن چه فرشتگان بدان آگاهي يافته اند در قالب علم اليقين از مرتبه نخست سه گانه علم شهودي و حضوري بوده است؛ چرا كه پس از عرضه و نشان دادن و حتي انباء، آنچه دستگير آنان شد همان علم شهودي در مرتبه علم اليقين بود و هرگز به مرتبه عين اليقين يا حق اليقين نرسيد؛ زيرا در اين صورت بخشي از وجود و دارايي آنان به شكل ناقص يا كامل مي شد و به سبب همين دارايي در مقابل صبغه الله يا بالاتر در مقام متاله قرار مي گرفتند و لياقت جانشيني خداوند را همانند حضرت آدم(ع) مي يافتند، در حالي كه اينگونه نشد و با سجده اطاعت به خلافت ربوبي حضرت آدم(ع) اثبات كردند كه تنها در مرتبه علم اليقين پس از عرضه و انباء قرارگرفته اند.
به سخن ديگر، آموزش هاي خدا و خليفه اش از طريق عرضه اسماء و بيان انباء، موجب مي شود تا فرشتگان رشد يافته و در مرتبه علم اليقين نسبت به اسماء عرضه شده و حقيقت دارايي حضرت آدم(ع) قرار گيرند، ولي به سبب همان عدم تناسب كامل و تمام، نتوانستند از اين برتر بروند و اين حقيقت عرضه شده را به شكل عين اليقين و دارايي ناقص يا حق اليقين و دارايي تمام و كامل داشته باشند؛ چرا كه مقامات وجودي هر موجودي محدود به دايره اي است كه خداوند تعيين و مقدر ساخته است. فرشتگان به صراحت در آيه 164 سوره صافات به اين محدوديت ذاتي خود اشاره مي كنند و مي گويند براي ما مقام معلومي است كه از آن تجاوز نمي توانيم بكنيم. پس آنان مي دانستند كه داراي محدوديت هايي هستند و نمي توانند مانند حضرت آدم(ع) حتي پس از عرضه و انباء، به علم اليقين يا حق اليقين برسند و آن را جزو دارايي هاي خود كنند.
پس از گزارش هاي قرآني مي توان به اين نكته كليدي و اصل بنيادين رسيد كه تناسب و سنخيت لازم در درك و فهم از چيزي و امكان ارتباط گيري يك اصل است. از اين رو، تنها بشري با اين كالبد جسماني و خاكي مي تواند به مقام نبوت برسد كه سطحي از متاله شدن را داشته و اسماء و صفاتي سرشته در ذات خود را فعليت بخشيده باشد. دست يابي به همه مقامات خلافت الهي و مظهريت اتم و اكمل از ربوبيت الهي نيز تنها در سايه تماميت و كماليت در خدايي شدن و دست يابي به همه صفات و اسماء و فعليت بخشي به شكل اتم و اكمل اتفاق مي افتد كه در آيات و روايات اين معنا براي چهارده معصوم(ع) اثبات شده كه در اوج اينها خمسه طيبه قرار دارند كه فاطمه (عليها السلام) تنها زن برتر در ميان همه جهانيان است. از اين رو به عنوان سيده نساء العالمين معرفي مي شود.
از روايات اين معنا به دست مي آيد كه حضرت آدم(ع) با همه مقامات بلندش، در مرتبه وجودي چهارده معصوم نبوده است؛ چرا كه حقيقت اسماي تعليمي، همان حقيقت چهارده معصوم بوده كه عصاره و خلاصه هستي هستند؛ زيرا اينان صادر نخست و حقيقتي هستند كه ميان خدا و خلق قرار دارند و واسطه وجود و افاضه هستي و علم و حيات مي باشند. از اين رو مي فرمايند: «سبحنا فسبحت الملائكه بتسبيحنا؛ ما تسبيح و تقديس را به فرشتگان آموختيم. (سفينه البحار، ج 1، ص 594، ماده سبح) و نيز امام صادق(ع) مي فرمايد: بنا عرف الله، بنا عبدالله، بنا وحد الله، نحن الادلاء علي الله، ولولانا ما عبدالله؛ خدا با ما شناخته شد و با ما خدا عبادت شد و با ما توحيد تحقق يافت و ما راهنمايان بر خداييم و اگر ما نبوديم خداوند بندگي و عبادت نمي شد.
از آنچه گفته شد معلوم مي شود كه براي شناخت اجمالي در قالب علم حصولي و تصور ذهني و نيز علم حضوري و شهودي در سه مرتبه آن، تناسب و سنخيت، يك اصل اساسي و لازم است. از آن جايي كه ميان معصوم و غيرمعصوم هيچ سنخيت و تناسبي نيست و اگر باشد تنها در مرتبه بشريت و امكان متاله شدن است، درك و فهم و شناخت معصوم نيازمند عرضه و خبر دادن از سوي خود معصوم است.
در ميان معصومان از پيامبران و غيرپيامبران(ع) تنها معصوماني كه در مرتبه چهارده معصوم هستند مي توانند ايشان را معرفي كنند يا خداي ايشان آنان را معرفي نمايد ولي بايد دانست كه هر كسي به همان مرتبه اي از سنخيت و تناسب دست يافته است مي تواند درك و فهم و شناخت از ايشان داشته باشد. پس خداي فاطمه(س) و يا معصوم در مرتبه ايشان مي تواند آن حضرت را معرفي كند و ما نيز تنها در همان سطح و مرتبه سنخيت و تناسب مي توانيم ايشان را بشناسيم. بيشتر مردم در همان مرتبه علم حصولي و تصور ذهني از ايشان شناخت مي يابند و اندكي از مردم به مرتبه علم اليقين از علم شهودي و شماري كمتر از انگشتان دست، به عين اليقين مي رسند و به حق اليقين حقيقت ايشان كسي نمي رسد چون دور از دسترس است.
مقامات فاطمي براساس روايات معصومان(ع)
براي فاطمه زهرا(س) مقامات بسياري در روايات آمده كه برخي از آنها با ديگر معصومان(ع) مشترك است، اما برخي، از اختصاصات آن حضرت است. از جمله مقامات مشترك مي توان به عصمت (احزاب، آيه 33)، مقام سابقون و ابرار (سوره انسان)، مقام شفاعت، مقام رضايت و رضوان الهي، مقام لولاك لما خلقت الافلاك و مانند آن اشاره كرد.
اما برخي از مقامات، اختصاص به آن حضرت(س) دارد، يعني همان طوري كه براي پيامبر(ص) اختصاصاتي هست، براي آن حضرت(س) نيز اختصاصاتي هست. در ميان زنان هستي، او سيده نساء العالمين است و هيچ كس حتي حضرت مريم(س) با آن همه مقامات، در اين اطلاق شريك او نيست؛ زيرا حضرت مريم(س) سيده زنان زمان خويش بوده است. (آل عمران، آيه 24)
از مقامات آن حضرت (س) همين بس كه بي اذن ايشان و پدرشان هيچ كس حتي عزرائيل نمي تواند وارد خانه ايشان شود. در روايت است كه رسول خدا(ص) در بستر رحلت قرار گرفته بود ساعت آخر عمر ايشان نزديك بود. در اين لحظه صداي در شنيده شد. فاطمه(س) فرمود: كيستي؟ كوبنده در گفت: من مردي غريب هستم و آمده ام از رسول خدا(ص) بپرسم: آيا به من اجازه ورود مي دهد تا به محضرش آيم؟
فاطمه: خدا تو را بيامرزد. بازگرد! رسول خدا(ص) در بستر بيماري است.
مرد غريب رفت پس از ساعتي بازگشت و در خانه پيامبر(ص) را كوبيد و گفت: غريبي هستم كه از محضر رسول خدا اجازه مي خواهم تا به خدمتش برسم آيا به غريبان اجازه مي دهيد؟
در اين هنگام رسول خدا(ص) به هوش آمد به فاطمه(س) فرمود: «اي فاطمه جانم! آيا مي داني اين غريب كيست؟»
فاطمه: نه اي رسول خدا(ص)!
پيامبر(ص) فرمود: «اين كسي است كه جمعيت ها را پراكنده مي سازد و لذت ها را از هم مي پاشد، اين فرشته مرگ است كه سوگند به خدا براي قبض روح هيچ كس قبل از من و نه بعد از من اجازه نمي گيرد ولي به خاطر مقام ارجمندي كه نزد خدا دارم از من اجازه مي خواهد، به او اجازه ورود بده.»
فاطمه(س) به عزرائيل فرمود: خدا تو را رحمت كند وارد خانه شو! عزرائيل مانند نسيم ملايم و آرامش بخشي وارد خانه شد و گفت: سلام بر اهل خانه رسول خدا! (الانوار البهيه، ص 23، به نقل از داستانهاي خواندني از پيامبران اولواالعزم، محمد محمدي اشتهاردي)
از اين روايت برمي آيد كه تا فاطمه(س) اذن دخول به عزرائيل نداده بود، ايشان وارد نمي شود. البته عزرائيل به اراده الهي خود را غريب جا زد تا بر حضرت مخفي باشد وگرنه اگر خدا مي خواست وجودش بر آن حضرت(س) مخفي نمي ماند. اين مخفي كاري به اراده الهي همانند مخفي كاري فرشتگان ميهمان حضرت ابراهيم(ع) بود كه آن حضرت(ع) ايشان را نشناخت. (هود، آيات 96 و 07؛ حجر، آيات 15 و 25؛ ذاريات، آيه 52)
ورود به عنوان ناشناس و غريبه به اراده الهي انجام گرفته بود تا آزموني يا مطلبي خاص از اين طريق القا شود و ديگران به امري نهاني آگاه شوند. بسيار اتفاق افتاده است كه با آن كه اميرمؤمنان علي(ع) همان چيزي كه پيامبر(ص) مي ديديد و مي شنيد و مي دانست ايشان مي ديديد و مي شنيد و مي دانست (انك تسمع ما اسمع) ولي براي آگاهي ديگران مي پرسيد تا حجت بر ديگران تمام شود. (نهج البلاغه، خطبه 192، القاصعه و منابع ديگر)
مراوده جبرئيل با فاطمه(س)، بزرگ ترين فضيلت
از ديگر مقامات آن حضرت(س) مي توان به مراوده جبرئيل با آن حضرت(س) اشاره كرد. جبرئيل از سوي خداوند مأموريت مي يابد تا بر آن حضرت(س) نازل شود و با او به سخن بنشيند و همنشين او شود. به يك معنا اين فضيلت يكي از بزرگترين فضيلت ها و مقامات آن حضرت(س) است كه حتي جبرئيل كه بر بسياري از فرشتگان نازل نمي شد و تنها بر برخي از فرشتگان نازل مي شد، بر ايشان نازل مي شود تا نه تنها كلامي بگويد و وحي را برساند و برگردد بلكه در خدمت ايشان باشد و همنشين تنهايي آن حضرت(س) پس از شهادت پيامبر(ص) باشد. اين مدت 57 يا 59 روز به درازا مي كشد و هر روز جبرئيل به خدمت ايشان مي رسيد.
البته هر فرشته اي در هر مقامي باشد، كمتر از ايشان است و اگر جبرئيل را بزرگترين فرشتگان مقرب ساحت قدس الهي بدانيم، خود افتخار شاگردي ايشان را دارد و آنچه را براي ايشان آورده از سوي خداوند هستي بوده است كه از علوم غيب بود و حتي جبرئيل بر آن آگاهي نداشت و خداوند خواسته تا با اخبار از غيب و آينده، آن حضرت(س) را دلداري دهد. مجموعه مصحف فاطمه(س) مجموعه همين اخبار غيب الهي است كه خداوند به سبب مقام رضايت فاطمي(س) او را بدان آگاه مي كند. خداوند مي فرمايد: عالم الغيب فلايظهر علي غيبه احدا الامن ارتضي من رسول؛ او داناي غيب است. غيب خود را بر هيچ كس آشكار نمي سازد، مگر بر آن پيامبري كه از او خشنود باشد. (جن، آيات 62 و 72)پس آن حضرت(س) در مقام مرتضي بوده است كه علم غيب و اخبار آينده براي او از طريق رسول وحي اظهار مي شود و آن حضرت(س) املاء كرده و حضرت علي(ع) مي نگارد و مصحف فاطمه(س) شكل مي گيرد.امام خميني(ره) درباره اين مقام بزرگ و اختصاصي فاطمه(س) مي فرمايد: من راجع به حضرت صديقه- سلام الله عليها- خودم را قاصر مي دانم كه ذكري بكنم، فقط اكتفا مي كنم به يك روايت كه در كافي شريفه است و با سند معتبر نقل شده است و آن روايت اين است كه حضرت صادق(ع) مي فرمايد: فاطمه(س) بعد از پدرش 57 روز زنده بودند. در اين دنيا، بودند و حزن و شدت بر ايشان غلبه داشت و جبرئيل امين مي آمد و خدمت ايشان و به ايشان تعزيت عرض مي كرد و مسائلي از آينده نقل مي كرد.ظاهر روايت اين است كه دراين 57 روز مراوده اي بوده است؛ يعني، رفت و آمد جبرئيل زياد بوده است و گمان ندارم كه غيراز طبقه اول از انبياي عظام درباره كسي اين طور وارد شده باشد كه در ظرف 57 روز جبرئيل امين رفت و آمد داشته است و مسائل را در آتيه اي كه واقع مي شده است، مسائل را ذكر كرده است و آنچه كه به ذريه او مي رسيده است در آتيه، ذكر كرده است و حضرت امير هم آنها را نوشته است، كاتب وحي بوده است حضرت امير، همان طوري كه كتاب وحي رسول خدا بوده است- و البته آن وحي به معناي آوردن احكام، تمام شد به رفتن رسول اكرم- كاتب وحي حضرت صديقه در اين 57 روز بوده است. مسئله آمدن جبرئيل براي كسي يك مسئله ساده نيست.خيال نشود كه جبرئيل براي هركسي مي آيد و امكان دارد بيايد، اين يك تناسب لازم است بين روح آن كسي كه جبرئيل مي خواهد بيايد و مقام جبرئيل كه روح اعظم است، چه ما قائل بشويم به اينكه قضيه تنزيل، تنزل جبرئيل، به واسطه روح اعظم خود اين ولي است يا پيغمبر است. او تنزيل مي دهد او را و وارد مي كند تا مرتبه پايين يا بگوييم كه خير، حق تعالي او را مامور مي كند كه برو و اين مسائل را بگو. چه آن قسم بگوييم كه بعض اهل نظر مي گويند و چه اين قسم بگوييم كه بعض اهل ظاهر مي گويند، تا تناسب ما بين روح اين كسي كه جبرئيل مي آيد پيش او و بين جبرئيل كه روح اعظم است نباشد، امكان ندارد اين معنا و اين تناسب بين جبرئيل كه روح اعظم است و انبياي درجه اول بوده است مثل رسول خدا و موسي و عيسي و ابراهيم و امثال اينها، بين همه كس نبوده است، بعد از اين هم بين كسي ديگر نشده است. حتي درباره ائمه هم من نديده ام كه وارده شده باشد اين طور كه جبرئيل بر آنها نازل شده باشد، فقط اين است كه براي حضرت زهرا- سلام الله عليها- ست كه آنكه من ديده ام كه جبرئيل به طور مكرر در اين 57 روز وارد مي شده و مسايل آتيه اي كه بر ذريه او مي گذشته است، آن مسائل را مي گفته است و حضرت امير هم ثبت مي كرده است و شايد يكي از مسائلي كه گفته است، راجع به مسائلي است كه در عهد ذريه بلندپايه او حضرت صاحب - سلام الله عليه- است، براي او ذكر كرده است كه مسايل ايران جزو آن مسائل باشد، ما نمي دانيم، ممكن است.درهر صورت، من اين شرافت و فضيلت را از همه فضايلي كه براي حضرت زهرا ذكر كرده اند- با اينكه آنها هم فضايل بزرگي است- اين فضيلت را من بالاتر از همه مي دانم كه براي غير انبيا(ع) آن هم نه همه انبيا براي طبقه بالاي انبيا(ع) و بعض از اوليايي كه در رتبه آنها هست، براي كس ديگر حاصل نشد و با اين تعبيري كه مراوده داشته است جبرئيل در اين هفتاد و چند روز، براي هيچ كس تاكنون واقع نشده و اين از فضايلي است كه از مختصات حضرت صديقه(س) است. (صحيفه نور، ج 91، ص 278)


فرشته محيطي

 

مناسبت های خاصّ
دقیق و مستند بدانیم.

ادامه مطلب ....   http://feraghat90.blogfa.com/post-1054.aspx




:: بازدید از این مطلب : 128
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : پنج شنبه 21 ارديبهشت 1386 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: