بهار، فصل سرزندگي طبيعت
نوشته شده توسط : feraghat90
 

سیر و سفر
مناسبت های خاصّ
دقیق و مستند بدانیم.

http://feraghat90.blogfa.com/post-1034.aspx

بهار، فصل سرزندگي طبيعت و برآمدن گل ها و شكوفه ها و رنگارنگي جلوه هاي رخشان دشت ها و درخشندگي خيره كننده رياحين و سبزه ها، از ديرباز براي شاعر ايراني كه همواره عنصر لطافت و تخيل را با واژه هاي خويش آميخته گردانده، انگيزه اي دوچندان خلق مي كرده، تا از زنده ترين عنصر حيات كه جاني دوباره به حيات او و زندگي اش داده اند، بگويد.بهار و عناصر آن در ادب پارسي در آثار دوره اي كه به سبك خراساني معروف است، صورتي حسي و كاملا عيني دارد. شاعر خود در برابر پرده رنگين طبيعت مي ايستد و آنچه را كه مي بيند، به شعر و ترانه مي آرايد و به خواننده تحويل مي دهد. تفاوت در اين جا فقط در برداشت ها و بازتاب هاست و اين، از شاعري تا شاعري ديگر، به اندازه قدرت تصوير آفريني، نوع نگاه، ورزيدگي ذهني، حسن دروني، احساس لطافت شاعر و... بازبسته است. بهترين شاعراني كه دراين سبك از بهار و طبيعت، ما سراغ داريم، رودكي، كسائي مروزي، فرخي و منوچهري است. رودكي در قطعه اي بهار را اين چنين وصف كرده است:

آمد بهار خرم با رنگ و بوي طيب
با صدهزار نزهت و آرايش عجيب
چرخ بزرگوار يكي لشگري بكرد
لشگرش ابر تيره و بادصبا نقيب
لاله ميان كشت بخندد همي زدور
چون پنجه عروس به حنا شده خضيب (1)

اما فرخي با سنجيدن بهار امسالش با سال قبل، در تصوير آفريني زيبا سروده است:
امسال تازه روي تر آيد همي بهار
هنگام آمدن نه بدين گونه بود پار
بردست بيد بست ز پيروزه دستبند
در گوش گل فكند زبيجاده گوشوار 2

و در قطعه اي ديگر، آورده:
گل بخنديد و باغ شد پدرام
اي خوشا اين جهان بدين هنگام
همچو لوح زمردين گشته است
دشت همچون صحيفه زرخام 3

منوچهري دامغاني در ادب پارسي به شاعر طبيعت شناخته شده است. او آن قدر به طبيعت، بهار و لوازم آن علاقه داشته كه بيشترين و بدون اغراق بايد گفت كه بهترين بهاريه هاي ادب و هنر شعر فارسي را براي بهره جويانش سروده. اصلا برخي از قطعه هايش را با واژه نوروز يا بهار شروع كرده است و يكي از زيباترين تصاوير شعري اش از روزي سخن مي گويد كه روبه روي باغي سرسبز و رنگ به رنگ مي ايستد، درهمين هنگام باران قطره قطره بر گل ها و سبزه ها و شاخه هاي بزرگ و كوچك و ترد باريدن مي گيرد و او كه نظاره گر اين همه زيبايي و هنر است، اين منظره را به وصف مي كشد. شاعر در اين صحنه، همان عكاسي است كه گاه از چپ، گاه از راست گه از زاويه اي تنگ و گهي از ناحيه اي فراخ از يك تابلو عكس گرفته، اما هربار كه انسان بدان مي نگرد، گوشه اي از ظرافت تصوير را مي بيند، كه در مي ماند كدام يك زيباتر است:

وان قطره باران كه برافتد به گل زرد
گويي كه چكيده است گل زرد به دينار
و ان قطره باران كه برافتد به سمن برگ
چون نقطه سفيداب بود از برطومار
و ان قطره باران ز بر لاله احمر
همچون شرر مرده فراز علم نار 4

بهار در دوره اي كه به سبك عراقي شناخته شده است، از جنبه واقعي و حسي محض خارج مي شود و شاعر با بهره گيري از لوازم طبيعت (بهار، گل، باران، زنده شدن درختان و...) به دنبال مقصود نهايي خود است، و مقصودش چيزي نيست جز موضوع هاي ديني معنوي و خاصه عرفان. در واقع شاعران دوره نخستين (سبك خراساني) سيري آفاقي در زندگي و طبيعت دارند، اما شاعران دومين دوره (سبك عراقي) سيرشان انفسي است و عناصر بهاريه هاي ايشان در مقام مجاز و استعاره تعبير شده اند و به مانند ظرفي هستند كه حامل حرف شاعر مي باشند. از اين كلام، اين برداشت را نيز مي شود كرد كه شاعر اين عصر، شاعري است انديشه مند و تفكر محور، كه حرفي براي گفتن دارد، اما نمي خواهد اين جان گفتار خويش را پوست كنده بگويد، به همين دليل محتاج ابزار ديگري است، كه يكي از اين ابزار، بهار و لوازم آن است. مولوي، يكي از همين شاعران است، كه وقتي سرسبزي طبيعت را مي بيند، اين چنين انديشه اش را به زبان شعري بيان مي دارد:

در بهاران كي شود سرسبز سنگ؟
خاك شو تا گل برآيي رنگ رنگ
سال ها تو سنگ بودي دلخراش
آزمون را يك زماني خاك باش5

و حافظ، خوش بودن دل را در فصل بهار و برآمدن گل ها را بدين شكل باز گفته:

نو بهار است در آن كوش كه خوشدل باشي
كه بسي گل بدمد باز و تو در گل باشي 6

شاعران راستين كه تعهد و هنرورزي را در سر پنجه دارند، در بهار انقلاب اسلامي، سنت شعري ديرپاي ايران زمين را پي مي گيرند و با تشبيه هايي زيبا و استعاره هايي نيكو به وصف عناصر انقلاب اسلامي مي پردازند. تفاوت شگرف در بهاريه هاي شعر انقلاب نسبت به دوره هاي سنتي شعر فارسي، دوري آن از مؤلفه ها و عاشقانگي هاي خيالي و احساسي صرف است كه بيشتر نيمه حيواني انسان را به نمايش مي گذارد، اما شاعر انقلاب اگر از بهار ولاله و باغ و شفق و گل مي گويد، آن را تا حد تشابه به خون شهيدان و مفاهيمي چون آزادي و انقلاب رفعت مي بخشد. غزل زير، نمونه اي از جلوه گري بهار در شعر انقلاب اسلامي است:

زهر بهار بود اين بهار زيباتر
كه از بهشت بود ملك ما شكوفاتر
خموش نيست دگر سوسن و سمن در باغ
كه هر گل است زصد برگ شعر گوياتر
از اين قيام كه پيروز شد به ياري حق
طبيعت است جوان تر گل است بوياتر
در اين بهار زشوق رهايي مردم
بود نسيم رهاتر زمانه پوياتر
زلاله ها كه برآيد زتربت شهدا
خجسته گلشن فردا شود دل آراتر
هنوز اول صبح است باش تا نگري
كه دم به دم شود اين آفتاب رخشاتر7

يكي از بهترين صحنه هاي انقلاب اسلامي كه شعر بهاري در آن حضور يافته، حماسه دفاع مردانه ياران انقلاب در جنگ تحميلي است كه شاعر انقلاب، فضاي شهادت را، با دستيابي به نگرشي تازه و تصويرآوري لطيف از بهار طبيعت و ملايمات آن، اين چنين به وصف كشيده است:

فضا زعطر شهادت شميم ديگر يافت
به بوي فتح هوا نكهت گلاب گرفت 8

و ديگري، با تلفيقي از عناصر بهاري و شهادت، حماسه خونين حسيني را، با آرايه اي سراسر استعاري، سروده است:

دارد جهان به دست كنون عكس روشني
زان سروهاي ناز كه در كربلا شكست
اي غم بيا كه لؤلؤ و مرجان تازه يافت
زان سروها كه بر لب جوي وفا شكست
روزي كه گرگ ها به صف آهوان زدند
در زير دست و پا، قدح لاله ها شكست9

بدون شك پردازش آن چه مربوط به بهار و پيرامون آن است با شعر انقلاب و دفاع مقدس، پژوهشگر را به زواياي پنهان و پيدايي خواهد رساند كه براي هر خواننده اي شيرين و بهجت افزاست.

محمدحسن مقيسه

منابع:
1،2 و 3. از صور خيال در شعر فارسي، دكتر محمدرضا شفيعي كدكني
4-ديوان منوچهري، به كوشش دكترسيدمحمد دبير سياقي
5-ديوان كبير (غزل هاي مولوي)
6-ديوان حافظ
7 و 8. اين غزل- و تك بيت- از مرحوم حجت الاسلام محمدحسين بهجتي است.
9-شاعر اين قطعه، قادر طهماسبي (فريد) است.

سیر و سفر
مناسبت های خاصّ
دقیق و مستند بدانیم.

http://feraghat90.blogfa.com/post-1034.aspx





:: بازدید از این مطلب : 159
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 10 خرداد 1391 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: