انسان وقتي به خود و پيرامون مي نگرد، از اين همه تغييرات و تحولات دروني و بيروني شگفت زده مي شود. او از همان آغاز، سلامتي را همراه با درد و رنج بيماري تجربه مي كند.گاه در اوج بشاشت و طراوت و شادابي است و گاه ديگر زردرو، رنجور و بيمار درگوشه اي مي نالد. وقتي به انسان ها و ديگر آفريده هاي الهي در طبيعت مي نگرد، مرگ را در آغوش زندگي نظارگر مي شود، گويي اين دو همزاد، همواره با هم نفس مي كشند و در آغوش هم تنيده اند.ما هر روز با گل و گياهاني مواجه هستيم كه مي رويد، رنگ هاي گوناگون چشم نوازش آدمي را مسحور زيبايي خود مي كند و به همان سرعت كه روييده و جلوه گري كرده، زرد و پژمرده مي شود و بادي آن را از جا بر مي كند و در سوزش تند آفتاب و باد و ...