نوشته شده توسط : feraghat90

«ميانمار»

زني كه از قاهره به تل آويو مي رود
ميانمار
هنوز مستعمره است
و آتش تهيّه اين جنايت
هنوز از انگلستان و واشنگتن تدارك مي شود
هميشه پاي يك زن در ميان است
زني كه از قاهره به تل آويو مي رود
از تل آويو به كابل
و هر شب نقشه كشتار را تدارك مي بيند
فعّالان صلح جهاني
برايش كف مي زنند
پسر علي اف خوابش را مي بيند
و شاه عربستان عكسش را كنار اجدادش گذاشته است
او همه جا مي رود
اعراب شكم گنده از بوي ادوكلنش زبانشان بند مي آيد
ميانمار هنوز مستعمره است
پنج به علاوه يك سكوت مي كند
كشتارها ادامه دارد
مردي شبيه چنگيز و هلاكو
تين سين
آتش پرستي فاشيست كه قبل از همه
بودا را آتش زد
مردي از تار و پود خوك و شراب
با قلبي از لجن و كثافت
برادر دوقلوي زني كه موي بلوند دارد
و آمده است جهان را به هم بريزد
كه حالم از شعار دموكراسي اش به هم مي خورد
تين سين برادر دو قلوي خانم كلينتون است
خوش خدمتي اش را
با كشتار مسلمانان تمام كرد
حال آن كه بودا به صلح مي انديشد
بودا تعليم آرامش است و دوستي
تين سين اما نواده هلاكوست
پسر غير شرعي هيتلر است
اگر مي دانستم به سانچي نمي رفتم
مجسمه بودا نمي خريدم
چرا كه بودا و كريشنا در اين كشتار
سكوت كرده اند و
بوداي خوابيده در قفسه
انگار قصد بيدار شدن ندارد!
عليرضا قزوه

عليرضا قزوه در اين شعر خود با عنوان «ميانمار» به نسل كشي مسلمانان در اين كشور پرداخته است. 



:: برچسب‌ها: «ميانمار» ,
:: بازدید از این مطلب : 143
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : پنج شنبه 20 تير 1391 | نظرات ()

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 358 صفحه بعد